وارسته از دنیا

خاطره ای از سیره عملی عالم گرانقدر مرحوم آیت الله آشتیانی(ره)

🔆 یک روز که برای کار خیری به سراغ یکی از خیرین بزرگوار بنام آقا مجید رفته بودم ایشان مرا شناخت و پرسید که
چه نسبتی با مرحوم آیت الله آشتیانی دارم؟
گفتم فرزند ایشان هستم.
آقا مجید خوشحال و مسرور از این دیدار گفت: مدتی است بدنبال این بوده ام که خاطره ای را برای شما بازگو کنم و از اینکه خداوند این شرایط را برایم فراهم نموده خیلی خرسندم!
خاطره را با همان لهجه شیرین قمی و با احساسات پاک و توام با صفای وجودیش تعریف کرد.
🔆«یادم می آید بیست سال قبل در منطقه ی آذر قم، جوانان مذهبی هیئتی را برای عزاداری ماه محرم بر پاکرده بودند.در همان سال از مرحوم حاج آقای آشتیانی دعوت کردند برای آنها منبر برود.

بچه های هیئت فکر می کردند حاج آقا به خاطر موقعیت اجتماعی و منبر های متعدد دعوت آنها را نمی پذیرند.
اما حاج آقا با گشاده رویی و با همه مشغله های فکری و کاری که آن روزها داشتند دعوتشان را پذیرفتند».

خیلی برایم جالب بود بعد از بیست سال آقا مجید دقیقا محتوای مباحث و آیاتی رو که حاج آقا در هیئت آنها گفته بود را به خاطر داشت.

🔆 آقا مجید ادامه داد:
«شبهای عزاداری هیئت که تمام شد ما مقداری از پولهایی که با اخلاص و با همکاری جوانان هیئت وکمک های مردمی جمع شده بود آماده کردبم تا به رسم تشکر، تقدیم حاج آقا کنیم تا جبران زحمات ایشان شده باشد …

حاج آقا بدون آنکه هدیه را باز کنند آن را به مسئول هیئت برگرداند و گفت: این را صرف امور کتابخانه و روضه سرور و مولایم امام حسین[علیه السلام] کنید.
این اقدام حاج آقا باعث شد که ما با همان مبلغ به کتابخانه رونق دهیم و جوانان بیشتری را جذب هیئت کنیم.

🔆 از این ماجرا یک سال گذشت و چند روز مانده به شروع محرم، مجددا جوانان هیت دور هم به مشورت نشستند تا از حاج آقا دوباره دعوت کنند امسال هم منبر هیئت رو قبول کند.
اما نگران بودند که ممکن است سال گذشته که حاج آقا هدیه را قبول نکردند امسال دعوت را نپذیرند.
ولی ایشان با کمال میل دعوت ما را پذیرفتند و با دقت و اشتیاق بیشتری مطالب تفسیری را برای ما می گفتند و ما را با امامت آشنا می کردند.
بنابر متعارف مجالس و بر حسب وظیفه هدیه ای آماده کردیم تا جبران زحمات حاج آقا را کرده باشیم اما ایشان با بزرگواری و خوشرویی همان رفتار سال گذشته را تکرار کردند و بدون آنکه از محتوای هدیه خبر داشته باشند گفتند: آن را صرف هیئت مولایمان امام حسین [علیه السلام] کنید.
اخلاق کریمانه حاج آقا تاثیر زیادی بر جوانان هیئت گذاشته بود.حاج آقا اعتقاد داشتند برای دین خدا باید با انگیزه الهی کار کرد و مسائل مادی برای ایشان مطرح نبود».

وقتی آقا مجید این خاطره را تعریف می‌کرد اشک در چشمانش نشسته بود.
الحمدالله بسیاری از جوانان آن هیئت الان یا در زمره شهیدان قرار گرفته اند یا در ردیف خدمتگذاران مردم هستند.

🔆خاطره که به پایان رسید صدای موذن برای نماز ظهر بلند شد و ما هم در محوطه بیرونی کارگاه ،نماز جماعت را با کارگران با صفای آقا مجید بجای آوردیم.

( خاطره از آقا محسن – فرزند ارشد مرحوم آیت الله آشتیانی )

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا